وبلاگ نویسان قالب وبلاگ وبلاگ اسکین قالب میهن بلاگ
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به سا یت روح و روان علی نیکچی خوش امد ید

بهترین خبر دنیا چت فارس زبانان برای ثبت نام به ادرس:www.L4I.comمن خیلی راضیم

             بهداشت روان چیزی فراتر از فقدان یا نبود بیماری روانی است. بعد مثبت بهداشت روان که سازمان بهداشت جهانی نیز روی آن تکیه دارد، در تعریف سلامتی لحاظ شده است « سلامتی یک حالت رفاه فیزیکی، روانی و اجتماعی است نه فقط فقدان بیماری و یا ناتوانی».

 مفهوم بهداشت روان شامل رفاه ذهنی، احساس خودتوانمندی، خودمختاری، کفایت، درک هم بستگی بین نسلی و توانائی تشخیص استعدادهای بالقوه هوشی وعاطفی درخود است. بگونه ای دیگر می توان گفت: بهداشت روان حالتی از رفاه است که در آن فرد توانائی هایش را باز می شناسد و قادر است با استرس های معمول زندگی تطابق حاصل کرده ، از نظر شغلی مفید و سازنده باشد و بعنوان بخشی از جامعه با دیگران مشارکت و همکاری داشته باشد. بهداشت روان به همه ما مربوط است نه فقط به کسانی که از بیماریهای روانی رنج می برند. هیچ گروهی از بیماری روانی مصون نیست. البته بایداذعان داشت که در افراد بی خانمان، تهیدستان، افراد بیکار و با سطح تحصیلات پائین،‌کسانی که قربانی خشونت بوده اند، مهاجرین و پناهندگان، کودکان و نوجوانان، زنانی که مورد سوء استفاده قرار گرفته اند و در افراد مسن که مورد غفلــــــت و بی توجهی واقع شده اند، بیشتر دیده می شود.تبسم

            مدرک داشتن         بهداشت روان                       بهداشت روان

 عظمت بار بیماریهای روانی:امروزه حدود 450 میلیون نفر از مردم دنیا از یک بیماری روانی یا رفتاری رنج می برند برطبق آمار سازمان بهداشت جهانی در سال 2001،33درصد از عمر سپری شده با ناتوانی (YLD) بدلیل بیماری های عصبی- روانپزشکی است. بیماری افسردگی تک قطبی، علت 15/12 درصد از سالهای سپری شده با ناتوانی است و سومین رتبه را بین علل نسبت داده شده به بارکلی بیماریها دارد. 4 مورد از 6  علت اصلی سالهای سپری شده عمر با ناتوانی بدلیل بیماریهای عصبی - روانپزشکی را، بیماریهای روانی چون: افسردگی، بیماریهای وابسته به مصرف الکل، اسکیزوفرنی و بیماری دو قطبی به خود اختصاص داده است . بیش از 150 میلیون نفر از مردم دنیا در هر برهه از زمان از افسردگی رنج می برند. حدود 1 میلیون خودکشی موفق هرسال در جهان داریم و حدود 25 میلیون نفر از مردم جهان از اسکینروفرنی، 38 میلیون نفر از صرع و بیش از 90 میلیون نفر از یک بیماری وابسته به مصرف الکل و یا سایر مواد رنج می برند. پوزخند

اختلالات روانی و بیماریهای طبی با هم در ارتباطند

             کاملاً روشن است که عملکرد روانی بطور بنیادی با عملکرد فیزیکی، اجتماعی و پیش آگهی سلامتی در ارتباط است. بطور مثال افسردگی عامل خطری برای 6بیماریهایی مثل سرطان ها و بیماریهای قلبی است و از طرفی بیماریهای روانی مانند افسردگی و اضطراب و وابستگی به مواد در افرادی که از بیماریهای جسمی رنج می برند موجب عدم پذیرش و شکست در برنامه های درمانی بعلت رعایت نکردن اصول درمان توسط بیمار می شود. نکته بین

رفتارهای مخاطره آمیزی چون کشیدن سیگار، فعالیت جنسی غیر ایمن، با بیماریهائی مثل سرطان و ایدز مرتبط هستند. در بین 10 عامل خطر برای بار کلی بیماری که در DALY محاسبه شده،ودرگزارش بهداشت جهانی  2002 آورده شده است ،3 مورد آن روانی- رفتاری بوده ( روابط جنسی غیر ایمن، مصرف تنباکو و الکل) و 3 تای دیگر تحت تاثیر فاکتورهای روانی- رفتاری قرار می گیرد (چاقی، فشار خون و کلسترول بالا).

             شیوع افسردگی اساسی در جمعیت بطور کل بین 3 تا 10% است ولی در افرادی که دچار بیماریهای مزمن هستند این میزان بیشتر است .

افراد افسرده مبتلا به بیماریهای عفونی ممکن است برنامه های درمانی خود را نپذیرند و رژیم درمانی مربوطه را رعایت نکنند و این مسئله باعث مقاومت داروئی شده و روی سلامت عمومی جامعه عوارض جـــــــدی می گذارد و از طرفی این افراد بیشتر مصرف کننده مراقبت های بهداشتی و درمانی هستند و هزینه مضاعفی را برجامعه وارد می کنند.

تا 29درصد از افراد مبتلا به فشار خون افسردگی اساسی دارند: تا 22درصد از افراد مبتلا به انفارکتوس قلبی، 30درصد افراد مبتلا به صرع، 27 درصد افراد مبتلا به دیابت ، 31 درصد افراد مبتلا به سکته مغزی ، 33 درصد از افراد مبتلا به سرطان ، 44درصد افراد مبتلا به ایدز و 46 درصد از افراد مبتلا به سل از افسردگی اساسی رنج می برند.

از باری که برخانواده ها تحمیل می شود نباید غفلت کرد

افراد خانواده این بیماران اغلب اولین مراقبین آنها هستند و از حمایت های فیزیکی و عاطفی گرفته تا بار سنگین هزینه های درمان و مراقبت از بیمارانشان بعهده آنهاست.یعنی چی؟

تخمین زده می شود در 1 خانوار از هر 4 خانوار، حداقل یک فرد مبتلا به اختلال روانی یا رفتاری وجوددارد . خانواده ها علاوه بر فشار و استرس بالای ناشی از مشاهده بیماری در یکی از اعضاء مورد علاقه و عزیزشان، در معرض انگ اجتماعی و تبعیضی هستند که بیماری روانی در اجتماع به روی آنها می گذارد. طرد شدن از طرف دوستان،بستگان و همسایگان، احساس منفک بودن و محدودیت در فعالیت های اجتماعی را با خود به همراه دارد.در اغلب موارد خانواده ها هزینه درمان بیماران روانی را متحمل می شوند و سهم دولت و سازمان های بیمه گر عمدتاً ناچیز است.

بار اقتصادی بیماریهای روانی

             در ایالات متحده امریکا، سالانه 148 میلیون دلار صرف هزینه کلیه بیماریهای روانی می شود. در سال 1996 و 1997، انگلستان هزینه بیماریهای روانی را 32 میلیون پوند برآورده کرده بود که 45 درصد آن بدلیل از دست دادن کارآئی و توانائی سازندگی بود.

             بیماری اسکیزوفرنی و آلزایمر، از بیماریهائی چون آرتریت، آسم، کانسرونارسائی احتقانی قلب و ناهنجاریهای مادرزادی قلب، دیابت، فشارخون و سکته مغزی، هزینه درمانی متوسط برای هر بیمار بیشتری دارد.بووووس

 

بیماری روانی کارآئی، شغل یابی و حفظ شغل را در فرد کاهش می دهد

            در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا 35 تا 45 درصد غیبت از محل کار بدلیل مشکلات بهداشت روانی است. بطور متوسط تعداد روزهای از دست رفته کاری که به بیماریهای روانی نسبت داده می شود 6 روز در ماه در هر 100 کارگر و تعداد روزهای کم کاری 31 روز در ماه در 100 کارگر است .

             در ایالات متحده 8/1 تا6/3 درصد از کارگران از افسردگی اساسی رنج می برند و شاغلین با افسردگی 2 برابر بیشتر احتمال ناتوانی در کار نسبت به افراد بدون افسردگی دارند. دلم شکست

 

ارتقاء بهداشت 

                        ازدیدگاه مجریان بهداشتی ارتقاء بهداشت به کوشش هائی اطلاق می گردد که جمعیتهای سالم رانیز شامـل می شود وهدف از آن بالا بردن سطح بهــداشت و ســلامتی است ( تایلور،1995) .ارتقاء بهداشت با مفاهیم دیگری چون آموزش بهداشت پیشگیری اولیه وتامین بهداشت ارتباط دارد. بحث های زیادی در مورد ارتباط این مفاهیم مطرح شده است. مفهوم پیشگیری عموماً به معنی کاهش خطر ابتلاء به بیماری است (پیشگیری از رویدادها، پیامدها و عوارض یک بیماری و پیشگیری از رخداد دوباره بیماری). در حالیکه آموزش بهداشت مفهومی است که ارتقاء بهداشت از آن برخاسته است . بطور سنتی آموزش بهداشت به آموزش افراد و پس از آن آموزش گروهها و جامعه ربط داده میشود بنابراین تمرکز آن نخست به افراد و سپس بر تغییر رفتار جمعی است . با توجه به موارد یاد شده میتوان گفت آموزش بهداشت در عملی ساختن فعالیتهای ارتقاء بهداشت نقش مهمی دارد.مؤدب

 

ارتقاء بهداشت روان جامعه نگر:

در سال 1963یکی نخستین فعالیت های آموزشی بهداشت روان با پرورژه بهداشت روانی نورث امپتون معرفی شد. اهداف این پرورژه عبارت بودند از :

1-       آگاهی عمومی از اختلالات روانی بعنوان یک مشکل

2-       گسترش دانش و آگاهی در زمینه سبب شناسی اختلالات روانی

3-       نشان دادن پیشرفت ها در زمینه درمان و مراقبت از بیماران روانی

4-       ارائه اطلاعات در مورد اینکه مراقبت جامعه نگر چیست و چگونه افراد غیر متخصص میتوانند دراین زمینه همکاری داشته باشند و بیان اهمیت این همکاری .

 


[ چهارشنبه 90/6/30 ] [ 10:30 عصر ] [ ali nikchi ]

اکثر ما هنگام روبه رو شدن با موقعیت های تهدیدآمیز   یا فشارزا احساس تنش و اضطراب می کنیم این گونه احساسات، واکنش های   بهنجاری در فشار روانی. اضطراب امتحان پدیده ای است که به وفور در   مراکز آموزشی و تحصیلی دیده می شود و به میزان زیادی نقش در موفقیت آمیز   یا ناموفق بودن دانش آموزان دارد  .

اضطراب یکی از شایع ترین مشکلات عاطفی و روحی   روانی انسان ها است که گاهی اوقات در ساده انگاری به موضوعات زندگی و عدم   درمان به موقع و عدم اتخاذ شیوه مناسب آن چنان در تار و پود زندگی انسان   نفوذ می کند که به جرات می توان گفت زمینه بسیاری از بیماری های جسمی،   کسالت های روحی، آشفتگی های رفتاری و واکنش های نامناسب او را تشکیل می  دهد. در ارزیابی فرد مضطرب نکته اساسی تشخیص اضطراب طبیعی از اضطراب غیر معقول و بیمار گونه است.

? اضطراب از دیدگاه فروید

از دیدگاه فروید اضطراب به سه نوع تقسیم شده است: ãÏÑß ÏÇÔÊä

1) اضطراب واقعی

2) اضطراب نوروتیک

3) اضطراب اخلاق

الف) اضطراب واقعی:

هنگامی تجربه می شود که شخص با خطرات یا تهدید های بیرونی مواجه است. æÇÇÇÇÇí

ب) اضطراب نوروتیک: ÊÈÓã

زمانی بروز می کند که تکانه های (نهاد) موجب تهدید فرد در برابر قطع کنترل های (من) و ظهور رفتار هایی می شود که منجر به تنبیه وی خواهد شد.

ج) اضطراب اخلاقی:

وقتی ظاهر می شود که فرد عملی خلاف وجدان اخلاقی یا ارزش های اخلاقی خویش انجام داده است یا حتی در نظر دارد انجام بدهد و به این دلیل احساس گناه می کند.

? ریشه های اضطراب (زمینه های اضطراب) ÈææææÓ

در این راستا بایستی گفت که صاحبنظرانی معتقدند ریشه های بسیاری از اضطراب ها در دوران قبل از تولد وجود پیدا کرده است. بسیاری از روانشناسان و پزشکان معتقدند که بسیاری از افسردگی ها و اضطراب ها مربوط است به دوران بارداری مادران. اوتورانگ، ضربه تولد را علت اولیه اضطراب تلقی کردو بالاخره روانکاوی عامل ریشه ای اضطراب در میان کودکان را بر مساله جدا شدن از مادران عنوان کرده اند و نقل کرده اند که ضربه هیجان حاصل از جدایی ها، منبع بسیاری از اضطراب ها است که در وجود اشخاص ماندگار می شود.

? علل پیدایش اضطراب

1) فردی که مرتکب عملی می شود که با ارزش هایش همخوانی ندارد و احساس گناه می کند دچار اضطراب می شود و هر چه عمل بیشتر شود اضطراب هم بیشتر می شود.

2) بر اثر مسائل و شرایط محیط بیشتر در مواقعی که فرد به وسیله دیگران مورد ارزشیابی قرار می گیرد و رفتار فرد تحت کنترل قرار می گیرد اضطراب پدید می آید، مانند برگزاری امتحانات و مسابقات.

3) توجه زیاد فرد به توانایی های خویش در ارضای انگیزه یا کنترل موقعیت یا ترکیب این دو حالت. ÂÝÑíä

4) تعارض می تواند عامل مهمی در پیدایش اضطراب باشد و هم چنین ناکامی منجر به تعارض می شود. ناکامی زمانی پدید می آید که فرد جهت دست یافتن به هدفی تلاش می کند ولی به مطلوب خود دست نمی یابد و همین موجب اضطراب می شود.

? علائم اضطراب

1) علائم جسمی اضطراب: ÏæÓÊ ÏÇÔÊä

آشفتگی چهره و نامرتب بودن وضع ظاهری، انقباضات عضلات، به هم ریختن وضع تنفس، لرزش اندام و تشنج و تیک.

2) علائم جسمی درونی:

ایجاد اختلال در دستگاه گوارش، قلب حتی تا مرز سکته، بی خوابی که خود این عامل تشدید اضطراب و اضطراب خود عامل تشدید بی خوابی است.

3) علائم عاطفی:

حالت یاس و افسردگی، بغض و کینه و خشم سریع و آنی، غم و غصه های بی حساب، حسادت به افرادی که از آرامش امنیتی نسبی برخوردارند، ترس شدید همراه با احساس بی دفاعی. ÔÑãäÏå

4) علائم روانی:

 


[ شنبه 90/5/15 ] [ 7:9 عصر ] [ ali nikchi ]

به نا م خدا 

علایم فیزیکی افسردگی

 دوستان عزیز یک عکس بسیار قشنگ اخر متن براتون گذاستم

همه ی ما مطالب زیادی در مورد افسردگی و اثرات مخرب آن در زندگی فردی و اجتماعی خوانده و شنیده ‌ایم. بهتر است بدانیم این مشکل روحی، تاثیراتی هم بر جسم ما می ‌گذارد. بیشتر ما کم یا زیاد در مورد علائم و تاثیرات روحی افسردگی چیزهایی شنیده‌ ایم؛ اما شاید در مورد نشانه‌ های آن در بدن و جسم کمتر بدانیم.

 

در حقیقت افرادی که دچار افسردگی هستند اغلب از دردهای مزمن یا سایر نشانه ‌های جسمی نیز رنج می ‌برند.گل تقدیم شما

 

از جمله این مشکلات می‌ توانیم به موارد زیر اشاره کنیم:بووووس

 

سر درد:افسرده

 

این مورد به نسبت سایر مشکلات در میان افراد مبتلا به افسردگی شایع ‌تر است. اگر کسی دچار سردردهای میگرنی بوده باشد این حالت ممکن است با افسردگی تشدید شود.

 

کمر درد:

 

کمردرد هم مانند سردرد است یعنی اگر از قبل کمر درد داشته باشیم، زمانی که افسرده هستیم این درد وخیم ‌تر خواهد شد.آفرین

 

به عبارت بهتر، افسردگی هر نوع درد مزمنی نظیر دردهای عضلانی و درد مفاصل را بدتر و شدیدتر خواهد کرد.

 

درد

 

بسیار مهم است که پس از احساس درد در قفسه سینه بلافاصله به متخصص مراجعه کنیم تا این مورد بررسی شود؛ زیرا این درد ممکن است نشان دهنده ی مشکلات جدی قلبی باشد؛ اما گاهی افسردگی نیز می ‌تواند عامل درد ناحیه ی قفسه سینه و ناراحتی‌ های مربوط به آن باشد.

 

 

 

با بروز افسردگی به ویژه وقتی شدید باشد ممکن است احساس تهوع داشته باشید. دچار اسهال شوید یا یبوست مزمن پیدا کنید؛ بله نشانه‌ هایی تا این حد متضاد.پوزخند

 

‌‌خستگی:

 مدرک داشتن

مهم نیست که چه قدر می‌ خوابید یا استراحت می ‌کنید. ممکن است پس از خواب باز هم احساس خستگی و فرسودگی داشته باشید.مؤدب

 

حتی گاهی بیدار شدن از خواب هنگام صبح، کاری دشوار و غیر ممکن به نظر می ‌رسد. این هم از دیگر نشانه‌ های افسردگی است.

 

مشکلات خواب:مشگلاخواب

 

بسیاری از افرادی که دچار افسردگی هستند نمی ‌توانند به راحتی بخوابند. آن ها ممکن است صبح خیلی زود بیدار شوند یا شب هنگامی که به رختخواب می ‌روند برای به خواب رفتن دچار مشکل باشند. برخی نیز بسیار بیش از مقدار عادی و معمولی می ‌خوابند.

 

تغییر اشتها و وزن:اشتها

 

بعضی از افراد به دلیل افسردگی، اشتهای خود را از دست داده و در نتیجه با کاهش وزن نیز رو به ‌رو می‌ شوند.تبسم

 

گروهی دیگر ممکن است به غذاهای خاصی مانند کربوهیدرات ‌ها تمایل پیدا کنند و در نتیجه دچار اضافه وزن شوند.

 

سرگیجهگل تقدیم شما

 

از دیگر مشکلات جسمی ناشی از افسردگی می ‌توان به داشتن سرگیجه با احساس سبکی سر نیز اشاره کرد. این علائم ممکن است همراه با مشکلات دیگری نیز رخ دهند. از این رو بسیاری از افرادی که با افسردگی رو به‌ رو هستند هیچ وقت به فکر این که این مشکلات ناشی از حالت روحی خاص ‌شان است، نمی ‌افتند؛ زیرا آن ها احتمال آن را هم نمی‌ دهند که این علائم ممکن است از افسردگی ناشی شده باشد.

 

برخی محققان معتقدند افسردگی با عدم تعادل مواد شیمیایی خاصی در مغز مربوط است.

 

درمان علائم جسمییعنی چی؟

 

در برخی موارد، آغاز درمان افسردگی(البته با توجه به روحیات و حالات بیمار) می ‌تواند این علائم جسمی را نیز کم‌ رنگ ‌تر کند؛ اما حتما دقت داشته باشید که در مورد این نشانه‌ ها با پزشک خود صحبت کنید و با این فکر که آن ها به زودی برطرف می ‌شوند، ناگفته رهای شان نکنید.وااااایپرنده عاشق


[ شنبه 90/4/11 ] [ 1:35 عصر ] [ ali nikchi ]

 

تفاوتهای ترس و اظطراب

 

 تفاوتهای ترس و اظطراب

 گر چه عمدتا ترس و اضطراب به صورت مترادف به کار می روند، اما روانشناسان در زمینه بالینی بین آن ها فرق می گذارند. اضطراب (Anxiety)  هشداری است که فرد را گوش به زنگ می کند; یعنی به فرد هشدار می دهد که خطری در راه استترس (fear) نیز هشداری است که فرد را گوش به زنگ می کند اما وجه تمایز آن از اضطراب این است که در پاسخ به خطری معلوم، بیرونی و معین ایجاد می شود، حال آن که اضطراب در پاسخ به تهدیدی  پیدا می شود که نامعلوم، درونی و مبهم است و گاها از  تعارض منشا گرفته است. هنگامی که در برابر یک سگ وحشی یا یک اتومبیل پر سرعت قرار می گیریم دچار حالت ترس، و زمانی که به دلیل دیر کردن دوست خود آشفته ایم و غرق در خیال، دچار حالت اضطراب می شویم. به معنای دیگر محرک ترس، کاملا  مشخص و عینی است و تا حد زیادی به زمان حال مربوط است، در حالی که محرک اضطراب مبهم، کلی و متعلق به آینده است. فی الواقع اضطراب  فاصله  و شکاف میان حال و آینده است. انسان بدان دلیل مضطرب می شود که وضعیت  موجود را رها می کند و درباره نقش های احتمالی ای که در آینده ایفا خواهد کرد، به تفکر می پردازد. چنان چه فرد در زمان حال به سر برد
      -
یعنی در این جا و اکنون- مضطرب نخواهد شد. دکتر شریعتی در کتاب هبوط دقیقا در همین رابطه و با نگاهی پر تامل به ذات زندگی می نویسد:«اضطراب ها، زاییده انتظار ها است»

 

خبر جدید:دوستان عزیز اگر موافق هستید مظوع را عوض کنم نظر دهید 

کارکردهای انطباقی اضطراب

کارکردهای انطباقی اضطراب 

 با این همه اضطراب به خودی خود چیز بدی نیست و حتی در حد خفیف کاملا مطلوب است چرا که فرد را برای برنامه ریزی و آینده نگری آماده می کند. گفته می شود که اگر اضطراب نبود، هیچ یک از ما از پشت میزمان بلند نمی شدیم! بنابراین اضطراب باعث می شود فرد برای پیشگیری از خطرات و تهدید های آینده یا دست کم، جهت تخفیف عواقب آن ها کاری بکند; به هر حال زندگی آبستن حوادث است و در وقت مقرر بر سرما خواهد ریخت. سخت کوشی با هدف کسب آمادگی برای امتحان، جا خالی دادن وقتی که توپی را به طرف ما پرتاب کرده اند، خزیدن در رختخواب پس از اعلا م خاموشی در سربازخانه جهت پیشگیری از مجازات! و دویدن برای  رسیدن به آخرین قطاری که ما را به مقصد می رساند، همگی نمونه هایی از محدود ساختن خطر و تهدید در زندگی روزمره است. یعنی اضطراب فرد راگوش به زنگ می کند تا اقداماتی انجام دهد که از خطر جلوگیری شود.

     
اضطراب طبیعی در مقابل اضطراب مرضی

     
هر کسی دچار اضطراب می شود و در آن تشویش فراگیر، ناخوشایند و مبهم است که اغلب علا یم دستگاه عصبی خودکار با آن همراه است. برخی از این علا یم شامل سردرد، تعریق، تپش قلب، احساس تنگی  در قفسه سینه و ناراحتی مختصر معده می شوند.
     
فرد مضطرب ممکن است احساس بی قراری هم بکند که نشانه اش این است که نمی تواند به مدت طولا نی یک جا بنشیند یا بایستد. مجموعه علا یمی که در حین اضطراب وجود دارد اغلب در هر فرد به گونه ای متفاوت از دیگران است. افراد همچنین با روش های مختلفی با اضطراب طبیعی خود کنار می آیند: برخی کاغذ روی میزشان را دایما تا می کنند و یا با خودکار روی آن شکل های چند ضلعی می کشند. (چرا که گفتیم اضطراب اساسا مبهم و فاقد ساختار است; بنابراین فرد با کشیدن این اشکال به ماهیت نامعلوم و ساختار نایافته زندگی، جهت، نظم و ساختار می بخشد). عده ای دیگر ترانه ای را که از حفظ هستند به صورت مکرر تکرار می کنند و عده ای دیگر هم به خوردن افراطی روی می آورند!
     
اما اضطراب، گاها از حد طبیعی خودخارج می شود و چنان شدید می شود که توانایی عمل کردن در زندگی روزمره را  مختل می کند. مشخصه اضطراب مرضی، واکنش های جسمانی و روانی شدید است; به گونه ای که افراد مبتلا  به اختلا ل های اضطرابی (Disirbers Anxiety)  در اثر احساس های مزمن و شدید اضطراب درمانده می شوند.

 

                                                           انواع اختلا لا ت اضطرابی

انواع اختلا لا ت اضطرابی 

 

 

 اختلا لا ت اضطرابی شامل 5 تشخیص عمده می باشند:
       1-
اختلا لا ت فوبیک: فوبی ها، ترس های نا معقول و شدیدی هستند که زندگی طبیعی فرد را مختل می کنند و خود فرد هم می داند که ترسش غیر طبیعی است. ترس از حیوانات، بلندی، فضاهای بسته مثل آسانسور، خون، جراحت، تزریق و... نمونه هایی از فوبی ها هستند.
      2-
اختلا ل وحشت  (Panic): بیماران مبتلا  به حمله های وحشت زدگی از حملا ت متناوب، ناگهانی و غیر قابل اجتناب شدید در رنج هستند. احساس ذهنی  «ترس از مردن یا دیوانه شدن» در حمله های وحشت زدگی شایع است.
      3-
اختلا ل اضطراب فراگیر یا منتشر: در این اختلا ل فرد از اضطراب دایمی و نگرانی مداوم (برخلا ف وحشت زدگی که فرد گاها و شدیدا مضطرب می شود) در رنج است و غالبا دلیل خاصی هم برای نگرانی خود ندارد. این نوع اضطراب را به این دلیل که همیشه با فرد همراه است، گاها اضطراب شناور می نامند.
      4-
اختلا ل وسواس فکری- عملی: افراد مبتلا  دارای افکار ناخواسته و مزاحم هستند و برای اجرای تشریفات کلیشه ای- مثل 10 بار دست شستن- احساس  فشار و اجبار می کنند تا مبادا اضطراب  هولناک بر آن ها غلبه یابد. وسواس هم زندگی فرد مبتلا  و هم زندگی اطرافیان وی را مختل می کند.
      5-
اختلا ل فشار روانی پس از سانحه: در افرادی تشخیص گذاری می شود که رویداد آسیب زدایی را تجربه کرده اند که موجب پریشانی شدید در آن ها شده است. این رویداد آسیب زا می تواندحوادث طبیعی مانند سیل و زلزله باشد یا اینکه فرد شاهد مرگ خشونت بار یکی از عزیزان خود باشد. این اختلا ل با نشانه هایی نظیر تجربه مجدد آسیب، افزایش برانگیختگی و کرختی عاطفی مشخص می شود.
     
اختلا لا ت اضطرابی از شایع ترین طبقات اختلا لا ت روانی است. گزارش شده است که از هر چهار نفر یکی، واجد معیارهای تشخیص دست کم یک اختلا ل اضطرابی است. زنان با شیوع مادام العمر30/5   درصد در مقایسه با  مردان، با شیوع مادام العمر 19/2 درصد، بیشتر ممکن است دچار یک اختلال اضطرابی شوند. در این جا به دلیل شیوع بالا ی اختلا ل ا ضطراب فراگیر، تنها به توضیح این نوع اضطراب می پردازیم و در فرصت های دیگر انواع اضطراب را بررسی خواهیم کرد.

 

راهبردهای درمانی


شخص مبتلا  به اختلا ل اضطراب فراگیر (GAD) همواره در رابطه با موضوعات جزیی شدیدا مضطرب می شود. یک فرد طبیعی گهگاه نگران می شود اما بیماران مبتلا  به این اختلا ل، نگرانی های مزمن دارند. آن ها ساعت ها راجع به گستره وسیعی از موضوعات مختلف احساس نگرانی می کنند و این دلشوره ها را اموری مهارناپذیر می دانند. این نوع اضطراب که در اکثر روزها وجود دارد با برخی علا یم زیر شناخته می شود:
      بی قراری یا احساس دلواپسی مداوم، زود خسته شدن، دشواری در تمرکز، تحریک پذیری و مشکل در کنترل خشم، تنش در عضلا ت و به هم خوردن خواب. این افراد که اغلب اوقات مستعد احساس بی قراری و هیجان زدگی هستند، به سختی می توانند تمرکز کنند و حتی گاهی احساس می کنند ذهنشان تهی است و مغزشان کار نمی کند. هنگام شب به سختی می توانند به خواب بروند، گاها در طول شب به کرات بیدار می شوند، در طول روز احساس می کنند خواب شب قبل ترمیم کننده نبوده و احساس خستگی، تحریک پذیری و ناآرامی دارند. اغلب این افراد همزمان به افسردگی نیز دچار هستند. شایع ترین علا ئم جسمی در این اضطراب عبارتند از: لرزش،  بی قراری، سردرد، کوتاه شدن تنفس، تعریق مفرط، تپش قلب و علا ئم مختلف گوارشی. بیمار دچار  GAD معمولا  به خاطر علا متی جسمی، سراغ پزشک عمومی یا متخصص داخلی می رود. حالت دیگر آن است که بیمار به خاطر علا مت خاصی مثل اسهال مزمن به سراغ متخصص دیگری جز روانپزشک برود. در هر حال، اغلب اختلا ل طبی خاصی پیدا نمی شود و از این جا به بعد، دکتر رفتن بیماران صورت های مختلفی پیدا می کند. بسیاری از مبتلا یان اظهار می کنند که در سراسر زندگی به آن دچار بوده اند با این حال، اضطراب مذکور معمولا  از اواسط دوران نوجوانی آغاز می شود و به نظر می رسد که رویدادهای تنش زای زندگی در ایجاد آن نقش داشته باشند.
      نکته نهایی این که علی رغم نشانه های متعدد این اختلا ل،  انجمن روانپزشکی آمریکا، نگرانی (worry) را ویژگی اصلی و غالب اختلا ل اضطراب فراگیر دانسته است. نگرانی را به عنوان یک فعالیت غالبا کلا می و مفهومی که هدفش مسئله گشایی است تعریف کرده اند. به عبارت ساده تر نگرانی شامل «مرور مکرر» خطرات یا مشکلا ت احتمالی، بدون رسیدن به یک راه حل رضایت بخش می باشد و غالبا شامل افکاری می شود که حالت مفهومی یا کلا می دارند.

 

 

شاد


 

 

 


 



[ شنبه 90/3/14 ] [ 10:0 صبح ] [ ali nikchi ]

<!-- /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal {mso-style-parent:""; margin:0in; margin-bottom:.0001pt; text-align:right; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:12.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-font-family:"Times New Roman";} h1 { margin-right:0in; margin-left:0in; font-size:24.0pt; font-family:"Times New Roman"; font-weight:bold;} h2 { margin-top:12.0pt; margin-right:0in; margin-bottom:3.0pt; margin-left:0in; text-align:right; page-break-after:avoid; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:14.0pt; font-family:Arial; font-weight:bold; font-style:italic;} h4 { margin-top:12.0pt; margin-right:0in; margin-bottom:3.0pt; margin-left:0in; text-align:right; page-break-after:avoid; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:14.0pt; font-family:"Times New Roman"; font-weight:bold;} a:link, span.MsoHyperlink {color:blue; text-decoration:underline; text-underline:single;} a:visited, span.MsoHyperlinkFollowed {color:purple; text-decoration:underline; text-underline:single;} p { margin-right:0in; margin-left:0in; font-size:12.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-font-family:"Times New Roman";} @page Section1 {size:8.5in 11.0in; margin:1.0in 1.25in 1.0in 1.25in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

افسردگی هم، زنانه و مردانه دارد

افسردگی در مردان و زنانافسردگی     را به خاطر شیوع زیادش گاهی     سرماخوردگی  روان نامیده ‌اند، اما افسردگی دست ‌کم از دو جنبه ی مهم با سرماخوردگی متفاوت است. افسردگی بدون درمان پس از یک هفته برطرف نمی ‌شود و همچنین مردان و زنان را به یک میزان و به یک شیوه مبتلا نمی ‌کند. گر چه معمولا توجه‌ ها به علل و عواقب میزان بالاتر افسردگی در زنان معطوف بوده است، این عارضه مشکلات خاصی را هم برای مردان ایجاد می‌ کند.دوست داشتندوست داشتندوست داشتن

بررسی دو قلو ها و کودکان به فرزندی پذیرفته‌ شده نشان می‌ دهد که افسردگی به طور یکسان در هر دو جنس به ارث می ‌رسد. یک مرد افسرده و یک زن افسرده به میزان یکسان احتمال دارد که پدر یا مادری افسرده داشته باشند.

اما بررسی ‌های اخیر بیانگر چند تفاوت میان زنان و مردان از لحاظ عوامل خطرساز برای افسردگی است. در مردان و نه در زنان، خطر ژنتیکی ابتلا به افسردگی با خطر ژنتیکی ابتلا به اضطراب و اختلالات کرداری همراهی دارد. اعتماد به نفس پایین و از دست دادن پدر یا مادر در دوران کودکی نیز با افسردگی مردان بیشتر مرتبط است تا افسردگی زنان.

افسردگی‌، تقصیر هورمون‌ ها است؟

مهم ‌ترین شاهد در مورد علت تفاوت شیوع افسردگی در مردان و زنان این است که زنان تنها در سال‌ های باروری ‌شان، یعنی از دوران بلوغ تا یائسگی نسبت به مردان بیشتر مستعد ابتلا به افسردگی هستند.

سوال این است که این شاهد را چگونه تفسیر کنیم؟ مظنون آشکار، هورمون ‌های جنسی زنانه است.

یک نظریه این است که زنان به این خاطر بیشتر در معرض افسردگی هستند که در بدن آن ها میان هورمون‌ های استرس و هورمون ‌های جنسی تداخل‌ هایی مشکل آفرین ایجاد می‌ شود. در شخصی که تحت استرس است، استروژن باعث ایجاد افسردگی و اضطراب می‌ شود و تستوسترون عمل عکس را انجام می ‌دهد. شاید به همین علت باشد که مردان ظاهرا از لحاظ جسمی نسبت به زنان کمتر دستخوش عواطف می ‌شوند. برخی از پژوهش‌ ها نشان داده ‌‌اند در صورتی که تنها علایمی مانند غمگینی، نومیدی و احساس گناه به حساب آید، میزان افسردگی در میان زنان و مردان مشابه می ‌شود. این تفاوت ناشی از زیادی علایم جسمی افسردگی مانند خستگی، تشویش، بی ‌خوابی یا پُرخوابی و بی ‌‌اشتهایی یا پُرخوری در زنان است.

به غیر از عوامل هورمونی، تاثیرات فرهنگی و تقاضاهای اجتماعی هم در این تفاوت شیوع افسردگی بین زن و مرد نقش دارند. وظیفه مراقبت از فرزندان و خطرات عاطفی مربوط به آن عمدتا به دوش زنان می‌ افتد. در نوجوانی، دختران شروع به نشان دادن اعتماد به نفس کمتر و احساس گناه بیشتر نسبت به پسران می ‌کنند. برخی از دانشمندان اعتقاد دارند که میزان افسردگی در زنان با تغییر مقام اجتماعی آن ها تغییر می ‌کند. بررسی در برخی از گروه ‌های اجتماعی که برابری زن و مرد در آن ها ایجاد شده است، مثلا دانشجوبان کالج از طبقه اجتماعی مشابه که در خوابگاهی مشابهی زندگی می ‌کردند، تفاوتی را در میزان افسردگی زنان و مردان نشان نداد.

آفرینآفرینآفرینپیامدهای افسردگی در مردان

میزان نسبی پایین ‌تر افسردگی مردان ممکن است یک خطای تشخیصی باشد. اغلب گفته می‌ شود که مردان دوست ندارند حتی نزد خودشان قبول کنند که افسرده هستند. آن ها ممکن است احساس کنند که نشان دادن احساس نومیدی یا تردید نسبت به خود، نشان ضعف است یا با مردانگی آن ها تناقض دارد. آن ها ممکن است بترسند در صورتی که کارفرما یا همکاران ‌شان این موضوع را بفهمند، چه اتفاقی ممکن است رخ دهد. بنابراین آن ها سکوتی غمگینانه را انتخاب می‌ کنند یا به " نشانگان افسردگی مردانه " مبتلا می ‌شوند که در آن افسردگی به شکل خشم، تحریک ‌پذیری یا سوء مصرف مواد مخدر تظاهر می ‌کند.

خودکشیاز آن جایی که این مردان به دنبال درمان نمی‌ روند، افسردگی آن ها هرگز تشخیص داده و ثبت نمی‌ شود.

البته اکراه مردان از پذیرفتن احساسات ‌شان ممکن است تمام تفاوت میان مردان و زنان از لحاظ شیوع افسردگی را توجیه نکند زیرا بررسی‌ ها نشان می‌ دهند که حتی در میان افرادی که به دنبال درمان پزشکی افسردگی ‌شان نمی ‌روند، شیوع افسردگی در زنان بیش از مردان است. افسردگی در مردان از دو جنبه که هر دوی آن ها با میزان بالاتر مرگ و میر در مردان ارتباط دارند، ممکن است نسبت به افسردگی در زنان بیماری وخیم ‌تری باشد.

افسردگی عامل خطرساز اصلی برای خودکشی است و مردان چهار بار بیشتر نسبت به زنان ممکن است به علت افسردگی دست به خودکشی بزنند و در سنین بالاتر میزان خودکشی در مردان 10 برابر زنان می‌ شود.

یک دلیل این میزان بالاتر خودکشی، ممکن است اکراه مردان نسبت به بیان احساسات ‌شان و درخواست نکردن کمک هنگام ناامیدی باشد.

یک مشکل مرگبار دیگر در مردان مبتلا به افسردگی بیماری قلبی ‌عروقی است. افسردگی بر فشار خون، لخته ‌شدن خون و دستگاه ایمنی اثر می ‌گذارد. افسردگی یک عامل خطرساز شناخته‌ شده برای بیماری عروق کرونری قلب، حمله قلبی و سکته مغزی است. مردان به خصوص مستعد این بیماری ‌ها هستند زیرا حتی در شرایط عادی هم به میزان بالاتر و در سنین پایین ‌تر نسبت به زنان به این بیماری ‌ها مبتلا می ‌شوند.

تستوسترون و افسردگی

افسردگی به خودی خود اثرات مخربی بر کارکرد جنسی به جای می‌ گذارد. حدود 40 درصد مردان در سنین 40 تا 60 سال ممکن است درجاتی از اختلال نعوظ را تجربه کنند و افسردگی یک علت شایع این مشکل است. یک علت شایع دیگر میزان پایین تستوسترون، هورمون جنسی مردانه است که در 25 تا 55 درصد مردان بالای 50 سال و 75 درصد مردان بالای 70 سال رخ می ‌دهد.

کمبود تستوسترون ممکن است به علایم خفیف تا متوسط افسردگی بینجامد و بنابراین ممکن است یک چرخه علت و معلولی پیچیده میان افسردگی، میزان پایین تستوسترون و اختلال نعوظ وجود داشته باشد که گاهی بیماری‌ های جسمی فرد و داروهایی که برای آن ها مصرف می ‌کند نیز آن را پیچیده ‌‌تر می‌ کند. برای مثال داروهای دیابت و فشار خون بالا عوارض جانبی جنسی دارند.

در برخی از مردان، درمان با تستوسترون ممکن است هم به درمان افسردگی و هم کارکرد جنسی آن ها کمک کند. البته مصرف درازمدت تستوسترون هم با عوارض خاص خود همراه است.

 

خدانگهدارخدانگهدارخدانگهدارسه تفاوت افسردگی‌ های مذکر و مؤنث

1- افسردگی مردان اغلب تشخیص‌ داده نشده باقی می ‌ماند؛ مثلا به این دلایل: اکراه از بحث کردن در مورد علایم افسردگی، بیماری روانی را به عنوان تهدیدی برای مردانگی به حساب آوردن، مقاومت در برابر درمان‌ های افسردگی.

افسردگی در مردان و زنان2- مردان و زنان ممکن است علایم افسردگی متفاوتی را تجربه کنند. علایم افسردگی در مردان ممکن است با احتمال بیشتری به این اشکال بروز کند:

رفتار خشونت‌ آمیز، خشمگین ‌شدن نامتناسب، رفتارهای گریز مانند مشغول کردن بیش از حد خود در کار یا ورزش، دست زدن به رفتارهای پُرخطر مانند رانندگی بی ‌احتیاط، بی بند و باری جنسی و افکار خودکشی.

 

3- مردان افسرده با احتمال بیشتری نسبت به زنان افسرده خودکشی می‌ کنند. گر چه زنان بیش از مردان اقدام به خودکشی می‌ کنند، اما مردان با احتمال بیشتری در خودکشی موفق می ‌شوند که این سه علت در آن دخیل هستند:

مردان از روش‌ هایی استفاده می‌ کنند که مرگبارتر است؛ سریع ‌تر به افکار خودکشی ‌شان عمل می‌ کنند و همچنین نشانه‌ های هشداردهنده کمتری به اطرافیان بروز می ‌دهند.

منبع: Harvard Men,s Health Watch

اگر می خواهید با پزشکان سایت مشورت کنید، اینجا را کلیک کنید

برای شرکت در بحث های انجمن سایت مرتبط با بهداشت و سلامت، اینجا را کلیک کنید. 

 

*مطالب مرتبط:

آقایان ! مراقب روان خود باشید

رابطه افسردگی و میل جنسی

به چه کسی افسرده می گویند؟

مهارت های مقابله با افسردگی

افسردگی، انواع و علائم آن

جنبه جسمانی افسردگی

آنچه باعث افسردگى مى شود

فرد افسرده

نسل جوان در تیررس افسردگی

چگونه می توان به شخص افسرده کمک کرد؟

7 روش برای کاهش افسردگی و تجدید شادابی

عوامل مؤثر در بروز افسردگی

بخش تغذیه و سلامت تبیان


 



 

 

 



[ چهارشنبه 90/1/17 ] [ 7:17 عصر ] [ ali nikchi ]

ali

 

مطالب مانند روان وافسر دگی و غیر دربخش عنا وین داشتهای وبلاگ مراجع کنید  یاد"فونت

1- به دست آوردن آرامش با احساس حضور لحظه به لحظه در محضر خدای رحمان (تکنولوژی عشق)
احساس حضور در محضر خدای رحمان و توکل و ایمان به یاری او در همه عرصه های کارو زندگی به انسان روحیه عالی می دهد.

 


2- استفاده از قدرت تمرکز برای کنترل روحیه
اگر انسان برای مدتی به طور مداوم ذهن و فکر خود را متوجه سوژه های زیبای زندگی خود بکند به مرور زمان عادت می کند که همواره به زیبایی ها و خاطرات خوب زندگی فکر کند و اصولاً تبدیل به انسان مثبتی شود که نشاط درونی دارد و همواره احساس آرامش و شادمانی می کند.
یکی از مهمترین منابع برای چنین سوژه ها، خاطرات خوب زندگی در گذشته و تخیل های قشنگ در آینده است.

ali
هنگامی که شما به خاطرات خوب گذشته فکر می کنید، سیگنالهای مثبت به ضمیر ناخودآگاه خود وارد می کنید و این به شما احساس و روحیه خوبی می دهد.
وقتی به خیالپردازیهای آینده می پردازید، در واقع با یک تیر دو نشان می زنید. اولا روحیه خود را عالی می کنید. ثانیاً هر آنچه را که شما به عنوان تخیل در ذهن خود تجسم می کنید، در دنیای واقعیات می توانید خلق کنید و این قدرت انسان است ، زیرا هر پدیده ای که انسان در دنیای خود خلق می کند ابتدا در ذهن خود خلق می کند و هر چیز که در ذهن خلق شود می تواند در دنیای واقعیات به وجود آید.

 


3- استفاده از قدرت سئوال برای کنترل روحیه
شما با استفاده از قدرت سئوال در واقع با یک تیر دو نشان می زنید. هم روحیه خود را عالی می کنید وهم مفهوم و واقعیت آن سئوال را توسط ضمیرناخودآگاه در دنیای خود خلق می کنید. کیفیت زندگی شما را نوع سئوالاتی تعیین می کند که شما از خود می کنید.

پرواز می دهند تا در آسمان زندگی خود آرام سفر کنید و به زیباترین قلل موفقیت دست پیدا کنید.


اعتماد به نفس و خود باوری ali

تمام موفقیتهای انسان به شناخت عزت نفس او بستگی دارد.
عزت نفس یک احساس است آن احساسی است که ادمی از خود دارد و آن بدین معنی است که چقدر برای خود ارزش و احترام قائل است.

عزت نفس اولین ایستگاه موفقیت شما است.
تمام شخصیت شما در راستای عزت نفس شما شکل می گیرد.
عزت نفس پیش نیاز اعتماد به نفس است.
اعتماد به نفس بروز و ظهور عزت نفس یک انسان در دنیای بیرون او است.

عزت نفس : هر انسانی در دنیای تنهایی خود چقدر برای خود بها و ارزش قائل است و چقدر خود را عزیز می شمارد.

احساس عزت و بزرگی و خودباوری انسان همان عزت نفس است.ali

انسانهایی که تصور خوب و درستی از خود ندارند، نمی توانند عزت نفس و در نتیجه اعتماد به نفس خوبی داشته باشند.

عزت نفس شاخص خودباوری انسان است. عزت نفس زیربنای اعتماد به نفس انسان است.
اعتماد به نفس اولین ایستگاه حرکتهای موفقیت آمیز در عرصه زندگی است.
اعتماد به نفس عامل رشد و ارتقاء انسان است زیرا هر باوری ،از باورِ خود شروع می شود.
سعادت دنیا و آخرت انسان در گرو خودباوری و اعتماد به نفس او است.

خود را باور کنید، تا دیگران هم شما را باور کنند.ali

 ali


[ چهارشنبه 89/11/27 ] [ 4:40 عصر ] [ ali nikchi ]

<!-- /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal {mso-style-parent:""; margin:0in; margin-bottom:.0001pt; text-align:right; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:12.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-font-family:"Times New Roman";} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.25in 1.0in 1.25in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

چگونه می توانم به  دوست یا یکی از افراد خانواده که از افسردگی رنج می برد کمک کنم؟

گیج شدم

متاسفانه  یکی از واقعیتهای اجتماعی ما این است که اغلب افرادی که از ناراحتیهای روانی رنج می برند،

 با آنکه می توانند به راحتی درمان شوند، مراجعه به روان پزشک را نقطه ضعف تلقی می کنند . بسیاری

 از آنها اختلال روانی را مایه شرم و ننگ می دانند  این اشخاص به اعضای خانواده یا دوستانی که بتوانند

 آنها را به حرکت در جهت درست تشویق کنند احتیاج دارند .

از آنجایی که افسردگی و مانیا اغلب با نشانه های تردید یا قضاوت ضعیف همراه است کار برنامه ریزی،

 دشوار می شود. در این شرایط یکی از دوستان یا اعضای خانواده ممکن است بتواند در این رهگذر بسیار

 موثر واقع شود. حصول اطمینان از اینکه بیمار داروهای تجویز شده  را مصرف می کند یا طبق قرار قبلی

 به پزشک یا درمانگر رجوع می نماید می تواند به سرعت بهبودی کمک نماید. اما اگر این راهنمایی به

گونه ای باشد که بیمار احساس کند به خواسته ها و ارزشهای ا و بهای لازم داده نمی شود، مشکلاتی به

وجود می آید. در صورت امکان می توان با یکی از افراد خانواده یا یکی از نزدیکان بیمار در این زمینه

مشورت نمود.

دوستان و نزدیکان بیمار باید معیاری برای سالم بودن بیمار معالجه شده داشته باشند،  یکی از راههای مهم  برای رسیدن به این موضوع ، سوال از بیمار و شنیدن نظر اوست . اما اشکال این طرز برخورد این است که بیمار بهبود یافته از اینکه می بیند رفتارش مورد قبول دیگران قرارنگرفته ، ناراحت می شود.

 


[ شنبه 89/11/23 ] [ 6:17 عصر ] [ ali nikchi ]

<!-- /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal {mso-style-parent:""; margin:0in; margin-bottom:.0001pt; text-align:right; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:12.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-font-family:"Times New Roman";} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.25in 1.0in 1.25in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

درباره ی بیماری های شدید روانی چه می دانید؟

بسیاری از افراد تا پیش از این که یکی از افراد خانواده شان گرفتار بیماری روانی شود هیچ اطلاعاتی در این باره ندارند . تحقیقات نشان می دهد که این بیماری ها بسیار شایع تر از آن است که تصور می شود . اگر هر یک از کسانی که دچار یکی از بیماری های روانی می شود حداقل 3 نفر را در زندگی داشته باشد که به سرنوشت او اهمـیت بدهد ، در این صورت تقریبا 60 میلیون نفر (مبتلایان / بیماران ، خانواده آنها و دوستانشان ) در زندگی خود با بیماری روانی شدید روبرو می شوند .

فشارهای ناشی از بیماری روانی کدام است ؟

این بیماری ها فشار زیادی به بیماران و نزدیکان آنها وارد می آورد . اکثر بیماری های روانی ، مزمن شده و اغلب برای نخستین بار در حوالی بیست سالگی و آغاز دوره جوانی ظاهر می شود. اغلب بیماران و خانواده ی آنها سال ها درگیر این نکته اند که چگونه از عهده بیماری خود بر آیند و زندگی راحتی داشته باشند .

بیماری های روانی هزینه های زیادی به همراه دارد. این هزینه ها شامل مخارج مراجعه به متخصصین ، اقامت در بیمارستان ، دارو و انتقال به یک مؤسسه بهداشتی روانی است. افراد خانواده ممکن است متحمل مخارج اضافی شوند مانند خسارات ناشی از مرخصی بدون حقوق و نیز پول تو جیبی یا هزینه زندگی بیمار که خود نمی تواند از عهده تأمین آن برآید .

خسارات روانی از این هم سنگین تر است . بیمار و خانواده او باید خود را با نوعی زندگی سازگار کنند که از آنچه آرزو داشتند و یا برنامه ریزی کرده بودند بسیار متفاوت است. موقعیت شغلی ، آموزش ، خانواده و زندگی اجتماعی ، همه اینها ممکن است مختل شود .

حتی پس از رسیدن به بزرگسالی ، بیماران روانی ممکن است احتیاج به نظارت و حمایت ویژه داشته باشند .

آیا امیدی نیست ؟

تحقیقاتی که خلاصه ی آن در زیر آمده است به روشنی نشان می دهد که در بسیاری از افراد مبتلا به بیماری روانی درمان مؤثربوده ، و بیماران می توانند به زندگی خود ادامه دهند . برآمدن از عهده یک بیماری مزمن روانی ممکن است به خانواده کمک کند که به نقاط قوت خود پی ببرند ؛ مانند ظرفیت کارکردن با یکدیگر و توانایی  لذت بردن از چیزهای ساده.

درباره بیماری شدید روانی چه می دانید ؟

1-    بیماری های شدید روانی در واقع اختلال در عملکرد سیستم شیمیایی مغز است . ماهیت دقیق بیماری مغز در حال حاضر شناخته شده نیست اما گمان می رود که عدم تعادل در ناقلین عصبی یا پیام رسان های شیمیایی که میلیاردها سلول را در مغز به هم مربوط می کنند سبب این مسئله می شود.

2-    بیماری شدید روانی به علت تربیت غلط کودکی یا وقایع ناگوار به وجود نمی آید. علت آنها اختلال در ساختار و عملکرد مغز است ولی فشارهای زندگی می تواند بیماری را شدیدتر کند .

3-    مصرف دارو، علائم بیماری را در بیشتر افرادی که دچار بیماری شدید روانی هستند به مقدار بسیار ، کاهش می دهد ، گرچه بیماری را به طور کامل درمان نمی کند .

بیشتر افراد مبتلا به بیماری شدید روانی باید برای مدت های طولانی هر روز دارو مصرف کنند و از این لحاظ درست مانند کسی هستند که دچار بیماری دیابت یا فشار خون می باشد .

4-    افراد مبتلا به  بیماری های شدید روانی نسبت به فشارهای روانی بسیار حساس هستند. پایین نگهداشتن میزان فشار روانی ممکن است علائم بیماری را تخفیف دهد .

5-    اغلب این بیماری ها دارای سیر دوره ای هستند ، و دوره های تشدید بیماری  کوتاه و نیز دوره های طولانی تر زندگی عادی دارند .

6-    مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدرغالباً عامل بیماری های روانی را تشدید نموده و به وخامت حال بیمار منجر می شود.

7-    نتایج درازمدت در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا از سایر بیماری های روانی بدتر است . در اختلال دو قطبی (Biopolar disorder) کمی بهتر ، و در افسردگی شدید بهتر است . تحقیقات نشان می دهد که در اسکیزوفرنیا با افزایش سن ، علائم کاهش می یابند و توانایی فرد برای زندگی مستقل بیشتر می شود. بسیاری از مبتلایان به اسکیزوفرنیا درحدود 50 ، 60 سالگی به طور مستقل زندگی رضایت بخشی دارند و علائم بیماری در آنها خیلی کم وجود دارد . به نظر می رسد که بیماری با گذشت زمان فروکش می کند .

با درمان مناسب 50% بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا می توانند ظرف ده سال بهبود یابند. هر چه درمان زودتر شروع شود نتیجه بهتر است .

اسکیزوفرنیا در تمام دنیا در نژادها در فرهنگ ها و طبقات اجتماعی دیده می شود . این بیماری یک نفر از هر 100 نفر را در سراسر جهان مبتلا می کند . یک شکل کودکی این بیماری نیز وجود دارد که نادر است . هزینه هایی که جامعه بابت بستری شدن ، از کار افتادگی و مخارج توانبخشی این بیماری متحمل می شود ، سالیانه میلیاردها تومان برآورد  شده و بهای درد و رنجی که خانواده می پردازند غیر قابل اندازه گیری است .

علائم اسکیزوفرنیا

مشخصه این بیماری تغییرات برجسته در شخصیت است . این تغییرات گاهی با مشکلات سازگاری در نوجوانی اشتباه شده و باعث عصبانیت خانواده می شود . کناره گیری اجتماعی ، نوسانات خُلقی و رفتار انزواطلبانه ، افسردگی ، تفکر مختل ، عدم تمرکز و افکار آشفته از علائم بیماری است.  سایر علائم عبارت اند : از ناتوانی در مقابله با مشکلات جزئی ، حساسیت به صدای بلند و رنگ های کمرنگ ، بدبینی همراه با فکر تحت تعقیب قرار داشتن یا تحت نظر پلیس بودن، خوردن غذاهای مسموم شده و دریافت پیام هایی از رادیو ، بشقاب پرنده و تلویزیون از دیگرعلائم رایج آن می باشد . گاهی بیماران فکر می کنند که پیام های الهام دهنده از افراد مشهور، دریافت می دارند. بسیاری از اوقات حالت خصمانه نسبت به خانواده نشان می دهند که درک آن غالباً برای آنها دشوار است.

این حالات صدمه زننده و تهدید کننده هستند. نمرات مدرسه افت می کند ، فعالیت های خارج از مدرسه و ارتباط با دوستان کنار گذاشته می شود و بیمار از دست دادن اراده ، احساس تزلزل و عدم وجود را تجربه می کند .

فرد بیمار برای فرار از این احساسات ویرانگر ، اغلب کوشش می کند که فرار کند، با این امید که یک تغییر جغرافیایی ، اوضاع را برای او بهتر خواهد کرد . با پیشرفت بیماری ، تغییرات ادراکی روی می دهد و آنها چیزهایی می بینند و صداهایی می شنوند که واقعی نیستند . حالات بدنی غیر عادی به خود گرفتن و پوشیدن لباس های عجیب و غریب نیز برحسب موقعیت دیده شده است. مصرف مواد الکلی نیز ممکن است وجود داشته باشد .

وقتی برای اولین بار اسکیزوفرنیا ظهور می کند ، فرد سعی می کند همه چیز را به صورت یک راز نگه دارد. بنابراین همه ی آنچه را که اتفاق می افتد انکار می کند . این بیماران وحشتزده ، و مملو از اضطراب و بی قراری هستند. با ادامه روند اسکیزوفرنیا یک حالت آشفتگی درونی و آشوب نیز تجربه می شود .

علت بیماری اسکیزوفرنیا

اسکیزوفرنیا یک بیماری مغزی است که در آن انتقال دهنده های عصبی شیمیایی مغز دچار عدم تعادل می شوند . نام یکی از این انتقال دهنده ها که نقش مهمی در بیماری دارد " دوپامین " (Dopamine) است .

معمولا فرض شده که علت نهایی باید ارثی باشد ، مانند یک اختلال ارثی سوخت و ساز مغز که منجر به نقص زیستی ، شیمیایی می شود .

نظریه تغذیه ای یا نظریه مولکولی

در اوایل دهه  1950 شروع به درمان بیماران اسکیزوفرنیک با دوزهای بالای نیاسین (ویتامین3B) نمود. این درمان اولیه توسعه پیدا کرد و سایر ویتامین ها مانند تیامین (B1) ، پیریدوکسین (B6) ، اسیدفولیک ،E،C، 12B، و مواد معدنی مانند روی و منگنز را نیز شامل شد . از دیگر اقدامات ، کنترل رژیم غذایی ، محدود کردن مصرف مواد قندی ، کافئین ، الکل و تنباکو بوده است . افراد مجبور بودند به طور منظم ورزش کنند .  ابتدا ادعا می شد که این رویکرد درمانی موفقیت آمیز باشد ، معهذا هنوز توسط استانداردهای علمی تأیید نشده است .

نظریه ویروسی

ویروس ها می توانند عملکرد سلولهای مغزی را بدون تغییر شکل ساختمان مغز ، تغییر دهند و کماکان به حیات خود ادامه دهند . ویروس ها می توانند سال ها مخفی بمانند .

لازم به ذکر است بعضی از ویروس ها تغییراتی در انتقال دهندگان عصبی مغز ایجاد می کنند . این موضوع می تواند علت بعضی از تغییرات زیستی ، شیمیایی را که در اسکیزوفرنیا توصیف شده است ، توجیه کند .

نظریه فشار محیطی

فشار روانی می تواند یک علت اصلی بیماری هایی چون زخم معده باشد . بنابراین گمان وجود آن در اسکیزوفرنیا منطقی به نظر می رسد . مشاهده شده در صورتی که افراد را در معرض میزان های بسیار بالای فشار روانی قرار دهند ، رفتارهای عجیبی از خود نشان می دهند که می تواند شبیه اسکیزوفرنیا باشند .


[ شنبه 89/11/23 ] [ 6:14 عصر ] [ ali nikchi ]

<!-- /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal {mso-style-parent:""; margin:0in; margin-bottom:.0001pt; text-align:right; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:12.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-font-family:"Times New Roman";} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:1.0in 1.25in 1.0in 1.25in;} div.Section1 {page:Section1;} -->

مهارت های مقابله با افسردگی

افسردگی

علل افسردگی

موارد متعدد و بیشماری به عنوان علل یا عوامل به وجودآورنده ی افسردگی(که برخی شاید عوارض آن نیز محسوب شوند) مطرح شده اند که در این جا به برخی از مهم ترین آن ها اشاره ی مختصر می شود.

- اتفاقات ناگوار و استرس های در هم شکننده ،مثل از دست دادن دارایی در اثر سیل، زلزله و شرایط بحران

- از دست دادن افراد مورد علاقه

- خاطرات ناراحت  کننده ی دوران کودکی و نوجوانی مثل مورد سوء استفاده واقع شدن، یا تعاملات غلط کودک و والدین

- جدایی از خانواده که از آن به عنوان غم غربت تعبیر می شود و در صورت عدم مداخله می تواند به افسردگی منجر شود.

- طرد شدن از طرف  اجتماع

- ترس از شکست

- ضعف جسمانی و خود پنداری ضعیف در مورد بدن، لهجه، پوشش و …

- افکار آرمانی یا کمال گرایی مفرط

مقابله با بیماری افسر دگی

- شکست شغلی و ورشکستی

- مورد تمسخر قرار گرفتن یا تفکر خود انتقادی

- وراثت، وجود والدین بیمار، افسرده یا مبتلا به اختلالات روانی دیگر

- تحریف های شناختی و دیدگاه منفی مثل تفکر همه یا هیچ، تعمیم دادن غلط و …

- درماندگی آموخته شده و بروز این تفکر که هر گونه تلاش برای حل مسائل، به شکست یا بن بست منتهی می شود.

سن بروز و شیوع افسردگی:

این اختلال تقریبا تمامی گروه های سنی را درگیر می کند و سن خاصی را برای شروع آن نمی توان ذکر کرد. همان طور که قبلا گفته شد از این اختلال در مرحله ی کودکی، به اختلال افسردگی دوران کودکی یا اختلال دلبستگی واکنشی یاد می شود. افسردگی های دوران نوجوانی و جوانی، اغلب با رفتارهای ناسازگار و افت عملکرد تحصیلی مشخص می شود و شامل اختلال سازگاری با خلق افسرده است. در دوران میانسالی  نیز انواع دیگر افسردگی قابل تشخیص است. در مقایسه با مشکلات روانی دیگر، این اختلال همراه با اختلالات اضطرابی، درصد زیادی از مردم را مبتلا می کند و به عبارت دیگر یکی از شایع ترین اختلالات روانی محسوب می گردد. افسردگی معمولا در زنان شایع تر از مردان است.

برخی از راه های مقابله ای در انواع افسردگی:

سوگ یا غم فقدان:

- برای یاد آوری شخص مورد علاقه ی از دست رفته، راه هایی ایجاد کنید، فعالیت هایی مثل خاطره نویسی برای تجدید خاطرات.

- از نظر روحی خود را در مرکز توجه قرار دهید و سعی کنید شیوه هایی را که شخص از دست رفته برای موفقیت شما در نظر داشت به یاد آورید و بر روی آنها کار کنید.

- آینده ای پر امید را برای خود مجسم کنید. افکار و احساسات خود را به دیگران بگویید و اجازه دهید دیگران در این مقطع حساس زندگی با شما همراه باشند.

- سعی کنید از نظر جسمی فعال بمانید و به زیبایی های اطراف زندگی خود حساس باشید.

- به هنگام سوگواری به دیگران کمک کنید، به صحبت های شخص سوگوار گوش کنید و در مورد فقدان با او صحبت کنید.

- از قضاوت در مورد احساسات شخص به هنگام سوگواری خودداری کنید و سعی کنید احساسات آن ها را بپذیرید وبا آن ها همدلی و همدردی کنید.

- به شخص سوگوار اجازه دهید تا مطمئن شود در دسترس او هستید و اهمیت ارتباط حمایتی با او را مورد توجه قرار دهید.

- خود را برای این موضوع  که شخص سوگوار سوالات دشواری در مورد زندگی و مرگ خواهد داشت، آماده کنید.

غم غربت یا افسردگی ناشی از دوری از خانواده:

- بپذیرید که به آن دچارید. واقع بینانه با آن روبرو شوید و بدانید که غم غربت پاسخی طبیعی به این احساس فقدان است.

- با خواهر و برادر خود یا دوستی که او هم از خانه دور است، در این باره صحبت کنید.

- چند وسیله ی آشنا و مأنوس را از خانه تان به محل جدید بیاورید تا حس تداوم به شما بدهند.

- سعی کنید در اطراف محیط جدید قدم بزنید و با آن بیشتر آشنا شوید ، بدین ترتیب بهتر می توانید بر احساسات خود مسلط شوید.

- از دیگران بخواهید شما را در کشف محیط تازه کمک کنند. دوستیابی، قدمی بزرگ در تخفیف غم غربت است.

- با اعضای خانواده تان در تماس باشید؛ اما تلفن های خود را محدود کنید.

- سعی کنید انتظارات خود را منطقی و واقع بینانه کنید. شما با تنظیم یک هدف کمال گرایانه، خود را به دردسر می اندازید.

- کاری کنید. منتظر نشوید تا غم غربت، خود برطرف شود. سرگرمی هایی برای خود دست وپا کنید.

اختلال خلقی فصلی:

- نشانه های خود را با متخصص بهداشت روانی در میان بگذارید. داروهای ضد افسردگی ، اغلب می تواند مؤثرباشد.

- به منظور به دست آوردن حمایت و توجه خانواده و دوستان نزدیک، خودتان و آن ها را در مورد ماهیت این اختلال آموزش دهید.

- در فصل زمستان تا آنجا که ممکن است از نور استفاده کنید و از حضور در مکان های تاریک اجتناب کنید.

- وقتی دمای هوا مناسب است اجازه دهید نور طبیعی از پنجره بتابد. دیوارها را با رنگ روشن نقاشی کنید، پرده های ضخیم را بردارید.

- برای خودتان سرگرمی هایی پیدا کنید و تا پایان موقعیت فشار زا، انرژی و توجه خود را به آن معطوف کنید.

- عبادت می تواند تأثیر آرام بخشی بر بدن تان داشته باشد.

- استفاده از روش های آرام بخش برای کاهش تنش ها، می توانند به شما کمک زیادی در اداره کردن فشار روانی بنماید.

- روش آرام سازی عضلانی یا تن آرامی را به طور روزانه تمرین کنید: راحت بنشینید، چشمان تان را ببندید، تمام عضلات خود رابه صورت عمیق آرام و رها نمایید و حالت آرامش را حفظ کنید. از طریق بینی نفس بکشید. به موازات بیرون دادن نفس در مورد کیفیت تنفس خود فکر کنید و واژه ای(مثلا عدد یک) را به طور آرام برای خود تکرار کنید. از طریق تمرکز بر تکرار واژه، جلوی حواس پرتی توسط افکار پراکنده را بگیرید. این عمل را 10تا20 دقیقه ادامه دهید. بعد از تمرین، سریع و ناگهان بلند نشوید و با چشمان باز چند دقیقه بنشینید.

 


[ شنبه 89/11/23 ] [ 6:12 عصر ] [ ali nikchi ]

افسر دگیوااااای

 

غمگینی و افسردگی خداحافظ 

رهایی

آیا احساس تنهایی، غمگینی و تردید می کنید؟ تقریباً همه در مواقعی این احساس ها را دارند. امکان این وجود دارد که توسط این احساس ها گیر افتاده و در دام آن ها گرفتار شوید. اما شما گرفتار نخواهید شد! شما می توانید بر غمگینی ها و افسردگی غلبه کنید. در اینجا بعضی از راه های مقابله معرفی می شوند. روشی خاص و یا ترکیبی از روش ها که در مورد هر کسی کاربرد داشته باشد وجود ندارد. از طریق تجربه خواهید فهمید که کدام یک به شما بیشتر کمک می کند.

از رختخواب خارج شوید:خدانگهدار

یکی از کارهای بسیار مهمی که می توانید انجام دهید، بیدار شدن صبح ها در موعد مشخص است(حتی در تعطیلات پایان هفته). ترجیحاً ساعت 7 صبح یا زودتر پیشنهاد می شود. داشتن نظم به کارکرد طبیعی بدن شما کمک کرده و در نتیجه احساس های بهنجاری خواهید داشت.

نور:

نور به بهتر شدن کارکرد بدن کمک می کند. بنابراین به محض بیدار شدن، خود را در معرض نور قرار دهید. پرده ها را به کناری بزنید تا نور بیشتری به درون خانه بتابد. از آن بهتر، هر چه سریع تر از منزل خارج شده و در معرض تابش نور خورشید قرار گیرید. جهت تسهیل در ورود نور، عینک تان را بردارید(عینک بخشی از اشعه های نور را پس می زند). البته به خورشید خیره نشوید!

فعالیت کنید:

فعال باشید تا اکسیژن جلب کنید! به این معنی که بیدار شده و به مدت 10- 5 دقیقه را بروید و در صورت امکان دوچرخه سواری کنید. ورزش ملایم به جریان خون کمک کرده و اکسیژن بیشتری را به بدنتان(به ویژه مغز) می رساند و هوشیاری و سرزندگی را برای شما به همراه می آورد.

صبحانه میل کنید:

صبحانه خود را با پروتئین(گوشت، تخم مرغ ، کره بادام زمینی ، آجیل ، پنیر) شروع کنید. هنگامی که بیدار می شوید، اندام های بدن شما جهت تامین نیروی لازم، آماده جذب غذا و به ویژه پروتئین هاست. برای متعادل کردن وعده های غذایی اصلی تان یک عدد پرتقال یا سایر میوه های تازه و نیز حبوبات یا نان گندم را به رژیم غذایی تان اضافه کنید.

با کسی صحبت کنید:

یکی از سریع ترین راه ها برای مبارزه با افسردگی ها ایجاد ارتباط با دیگران است. نباید فکر کنید که به هنگام افسردگی باید از دیگران دوری کرد. بنابراین مساله را برای خود و دیگران آسان بگیرید. با کسی که دوستش دارید در مورد موضوعی لذت بخش صحبت کنید و بنابراین با یکدیگر داد و ستد داشته باشید و خود را مجبور کنید به کسانی که در کلاس، کنارتان نشسته اند، به همسایه های خود و به هر کسی که اطرافتان باشد،"سلام" کنید.

در مصرف کافئین و قهوه احتیاط کنید:

کافئین در بلند مدت(چهار ساعت یا بیشتر) موجب افسردگی می شود. سعی کنید که صبح ها بیش از یک فنجان قهوه نخورید. قهوه برای ساعتی موجب افزایش هشیاری شما می شود. اما بعد از مدتی وضعیتی متضاد به بار می آورد. کافئین معمولاً موجب ترشح انسولین به درون خون شده و انسولین قند خون را کاهش می دهد. وقتی سطوح قند خون کاهش یافت، احساس اطمینان کمتری به خود داشته و سطح نیروی تان کاهش می یابد، که آن نیز به غمگینی و افسردگی منجر می گردد.

نوشیدنی ها یا شیرینی های کافئین دار هر دو ساعت یک بار جهت بیدار ماندن، شما را در دام چرخه کافئین - قند گرفتار خواهند کرد. علاوه بر اینکه این چرخه موجب غمگینی می گردد، عوارضی دیگر از قبیل وابستگی، تغذیه نامناسب و چاقی را نیز به دنبال دارند که خود این ها نیز موجب احساس غمگینی بیشتری می گردند.

قند در آغاز، نیروی خوبی به شما می دهد. اما بعد از یک ساعت از مصرف قندهای ساده، قند خون کاهش می یابد و وقتی قند خون پایین باشد شما نیز احساس آرامش پایینی خواهید داشت.

از غذاهای فیبردار استفاده کنید:

مواد فیبری باعث می شود که غذا در نظام گوارشی به اندازه مناسب و با سرعت مطلوب جذب شود. غذاهایی که خیلی سریع جذب می شوند(مانند قندهای ساده) جریان سریعی از انرژی را تولید می کنند که در نهایت این حالت ممکن است با افسردگی دنبال گردد. از طریق خوردن یک پرتقال یا گریپ فروت و نه فقط نوشیدن آب آنها می توانید مواد فیبری مورد نیاز را وارد بدنتان کنید. سبزیجات، میوه های تازه، غلات و حبوبات را به علت داشتن فیبر مناسب مصرف کنید.

استرس B کمپلکس را پیدا کنید:

بعضی از اشخاص از طریق مصرف ویتامین B کمپلکس حالشان بهتر می گردد. شما می توانید آنچه را که "استرس B" یا "B 50" نامیده شده پیدا کنید. این موضوعی بحث انگیز است. بعضی از متخصصان تغذیه می گویند: بله. این موضوعی است که واقعاً باید در نظر گرفته شود و عده ای دیگر می گویند: نه این فکر خوبی نیست. شما می توانید با آزمایش کردن میزان مفید بودن آن را برای استفاده خود تعیین نمایید. در صورت موثر بودن، با یک متخصص تغذیه درباره راه های وارد کردن آن به رژیم غذایی تان مشورت کنید.

برنامه عادی زندگی خود را تغییر دهید:

با هدف تلاش جهت کاهش غمگینی ها، رفتارهای عادی خود را تغییر دهید. می توانید ترکیب جدیدی از لباس ها را انتخاب کنید، به جای رانندگی پیاده روی نمایید، شیوه رفتاری جدیدی را انتخاب کنید و در مکانی دیگر غذا بخورید. جهت کمک به تغییر رفتارهای عادی، کارهایی متفاوت انجام دهید.

شما برای انجام کارهای فوق در چند روز اول نیازمند کمک هستید. کسی باید به شما کمک کنند تا عادت های خوب را در خود ایجاد کنید. دوستان قدیمی محشرند. البته اغلب ما نظام های حمایتی خوبی را تدارک ندیده ایم. به این موضوع باید بیشتر فکر کنیم. علاوه بر گسترش منابع حمایتی خودتان، شاید لازم باشد با گروه های حمایتی اجتماعی که از افراد مبتلا به دوره های غمگینی تشکیل شده است، نیز مرتبط گردید.

توجه:

اگر احساس می کنید که بیش از 4-3 روز به یاری فردی دیگر نیازمند هستید، بهتر است با یک مشاور یا روان درمانگر تماس حاصل کنید. شما نمی خواهید که دوستان خود را خسته کنید.

تظاهر کنید:

لبخند بزنید و تظاهر کنید که خوشحال هستید. راست بایستید و قامت خمیده و افسرده وار به خود نگیرید. آیا این خود فریبی است؟ خیر نیست. تحقیقات نشان می دهد که شکل چهره، واقعاً نوع احساس شما را بیان کرده و تغییر چهره  تظاهر به یک حالت عاطفی، واقعاً آن حالت را در شما ایجاد می کند.

لباس های روشن و شاد بپوشید و تظاهر به شاد بودن کنید. بعداً شما خود را خوشحال خواهید یافت.  پوشیدن لباس های شاد و وانمود به شادی غمگینی را کاهش می دهد.

به دنبال طنز و شوخی باشید:

فیلمی خنده دار ببینید و بخندید. کتاب طنز بخوانید و یا به یک نوار یا CD کمدی گوش دهید. هر گاه کارتون خنده داری دیدید، برای خودتان یکی داشته باشید. هر گاه احساس کردید که غمگین می شوید به طور آگاهانه برای استفاده از آنها تصمیم بگیرید.

به یاد داشته باشید:

زمانی که با افت عاطفی مواجه هستید، وجود تغییر در خود را بشناسید، آن را انکار و یا احساس گناه نکنید. برای رهایی از آن خود را تقویت کنید. شاید صرف نظر کردن از یک روز کاری در عوض انجام دادن چیزهای مطلوب به بهبودی شما کمک کند.

ورزش کنید:خسته کننده

تاکید مجدد بر ورزش، ارزش آن را مشخص می کند. ورزش راهی برای شکستن افسردگی است. پیاده روی کنید، دوچرخه سواری کنید، به شنا بروید، اجازه ندهید که حالت غمگینی درونتان به شما بگوید "من آن را دوست ندارم" انجام هر کار سازنده می تواند برایتان مفید باشد. زمانی که احساس خوبی دارید خود را برای تمایلات آینده آماده کنید.

ترجمه: مجید محمود علیلو

استادیار روانشناسی بالینی

*مطالب مرتبط:

مهارت های مقابله با افسردگی

آنچه باعث افسردگى مى شود

غمگینی ها و افسردگی و شیوه های مواجهه با آن

درمان افسردگی با داروهای گیاهی

چگونه می توان به شخص افسرده کمک کرد؟

7 روش برای کاهش افسردگی و تجدید شادابی

چگونه بر مشکلات غلبه کنیم

 


[ پنج شنبه 89/11/21 ] [ 7:25 عصر ] [ ali nikchi ]
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
امکانات وب


بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 45530